loading...
سایت متفاوت جیز میز | دانلود
Jizmiz بازدید : 355 جمعه 03 آذر 1391 نظرات (0)

آهاي دنياي من
تا پيش از اولين بوسه..
تا قبل از آغوش نخستين..
تا شروع تپش هاي بي امان دلتنگي..
تا آغاز قصه اي كه در گوشم زمزمه ميكردي..
عاشق بودي..
اما. . . . . !!!!



خنديدن خوب است..
قهقهه عاليست..
اما. . .
'لعنت بر بغض..'



برف مي بارد به آخر خيابان رسيده ام، پشت سرم را نگاه مي کنم و ردپاي تنهايي ام را مي بينم که از دوردست ها شروع شده است!!



گاهی کامل فراموش میکنی وبعد میبینی که باید منتظر می ماندی و گاهی انقدر منتظر میمانی که میفهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی.



بعدها برتمام قبرهای این شهر بوسه بزن شاید بیاد بیاوری کجا مرا جا گذاشتی...من در تنهاترین قبر این شهر خفته ام ..صدای کلاغها را میشنوی..؟؟دارند برایم فاتحه می خوانند...



عاشق نباشد هر آنکه ندارد هوای دوست بی ارزش است دلی که نباشد به یاد دوست..



دلـــم می لـــرزد هـــر گــاه صــدای جدیـدی سلام می کــند !
قــلبم می کـــوبد ؛
نفـــَسم تـــنگ می شود ،
دســـتانم بــه لـــرزه می افــتند !
مـــن دیگــر کـــشــش خداحـــافظــی نــدارم ....
ببــخشید کــه دیــگر جــواب سلامِ کســی را نمی دهـــم ... !!!



اي كاش ميشد حافظه ام را از دست بدهم. حيف باك شدن خاطره هاي خوبم نيس حيف اشكهايي است ك از نبودت در كنار خاطره ها ميريزم.......



گمشده ي اين نسل اعتماد است نه اعتقاد. . .
افسوس كه نه بر اعتماد اعتقاديست
نه بر اعتقادشان اعتماد...



وقتي سرت رو شونه هاي عشقت ميذاري أبر آرامش دنيا را در خودت احساس مي كني...
ولي.. ولي.. ولي
وقتي سر عشقت رو شونه هاته احساس مي كني قوي ترين موجود دنيايي.. .



غربت رو نباید در الفبای شهر غریب جستجو کرد...
همین که عزیزت نگاهش را به طرف دیگری کرد...
تو غریبی...!!!



رسيده روزي كه چقد كم توقع شده ام..
نه آغوشت را ميخواهم..
نه يك بوسه..
نه حتي بودنت را، و نه برگشتنت را..
همين كه بيايي و از كنارم رد شوي كافيست..
مرا به آرامش ميرساند
'حتي اصطكاك سايه هايمان'... .



به کبریت نیازی نیست
سیگار را بر لبم می گذارم و به دردهایم فکر میکنم ، خودش آتش می گیرد …



نميخواهم بعد از مرگم به احترامم 1 دقيقه سكوت كني حالا كه زبانت نيش دارد دهنت را ببند


 

شماهارو نمیدونم، اماخودم که هروقت میخوام راه برم جلو قدمامو نگاه میکنم، اما دیدین بعضی آدما، منظورم اوناین که یه زمانی جلوشون واستادی، دست تودست هم حلقه کردین، توچشاش طوری نگاه کردی که دیگه جای هیچ حرفی رو باقی نمیذاره، حالا حرفای قشنگ وعاشقونش که بکنار! یهو طوری چشاشو روهمه چی میبنده وقدم برمیداره، طوری غرورتو له میکنه، طوری احساستو لگدمال میکنه ومیره، که دیگه خودت نای بلندشدن وراه رفتن وجلو پاتو نگاه کردنو نداری!!
بسلامتی عشقای که حالا فقط شدن یه خاطره
قبول نداری؟؟

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3554
  • کل نظرات : 129
  • افراد آنلاین : 37
  • تعداد اعضا : 282
  • آی پی امروز : 71
  • آی پی دیروز : 570
  • بازدید امروز : 260
  • باردید دیروز : 6,314
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 12,053
  • بازدید ماه : 6,574
  • بازدید سال : 659,466
  • بازدید کلی : 5,040,460